....بهشتی در زیر پای مادر

  هنگامی که مردی عاشق شما می شود ..   به این معنیست که تصمیم گرفته آزادی و عدم وابستگی را پشت سر گذاشته و مسئولیت  خطیر خوشبخت کردن شما را به جان بخرد !!

وقتی بعنوان همسر به خانه او می روید به این بیندیشید که آزادی او به جهت این تعهد  محدود شده و مسئولیت  تامین  همسر و فرزندانتان  باعث خواهد شد  بسیاری از تفریحات و لذت های معمول یک فرد مجرد از او گرفته شود .

این مسئولیت او را وادار خواهد کرد از استراحت ، دلبستگی ها و آرزوهای خودش دست بکشد ..گاهی حتی غرورش  را زیر پا خواهد گذاشت تا اخم ها و غر غر ها ی خانواده اش را پاسخ دهد .

شما با این کار قدرت جوانی و زیبایی را از او میگیرید ... گاهی کلافگی و خستگی او موجب آزارتان خواهد شد ... ممکن  است بی نظمی و حتی عدم توجه به ظاهرش شما را به سطوح آورد ... شاید فراموشی های گاه و بی گاه او را نشانه بی خیالی و سر به هوا بودنش بگذارید ... ولی ....

یک روز متوجه می شوید که دیگر تحمل چنین انسانی برایتان مقدور نیست ..شما دیگر عاشق او نیستید ... چون فکر میکنید دیگر به شما فکر نمی کند .. دیگر از هدیه ها و گل ها خبری نیست .. دیگر چشم های همیشه خسته او وقتی شما را می بینند برق نمی زند ....!! و این بیش از هر چیز شما را نگران و پزمرده می کند ..

این اتفاق همیشه می افتد ... بعد از آن بین حرف های دیگران و خلاصی از این تکرار و اسارت مردد میمانید ... کم کم نفرت ریشه می دواند که همه چیز دروغ بوده و هست !! حرفها و رفتارها ...حتی خنده ها ... با خود می اندیشید که بی شک این یک ارضاء تمایل پست انسانی بوده که باعث شده او تن به ازدواج با شما را بدهد .. و به احتمال غریب به یقین در آن هنگام تمام مردهای روی زمین را چون حیواناتی شهوت پرست و نفرت انگیز تصور خواهید کرد که در بهترین حالت باید از آنها دوری کرد ...

در تمام این مدت با وجود آنکه اندیشه های فروانی به سرتان راه یافته  اما سوال اساسی را جا انداخته اید و آن  اینکه چگونه این انسان در نظرتان از یک درخت تنومند و قابل اتکا به یک دروغگو و شهوت پرست تبدیل شده ؟.

آیا با خود فکر کرده اید تمایل زن و مرد به هم یک چیز طبیعی و فطریست ؟

آیا با خود فکر کرده اید حتی همین احساس شدید جنسی ( البته در چارچوب اجتماعی و دینی ) یک فطرت طبیعی و در جهت تولید نثل بشر است که خداوند در انسان قرار داده ؟

آیا با خود اندیشه اید که شاید خستگی از کار روزانه ای که پایانی برایش متصور نمی شود و عموما تکراری ودور از علایق شخصی اوست  ، باعث برخی رفتارهای ناخوشایند شوهرتان شده ؟

آیا اندیشه ایید که شاید تلاش بی پایان او به جهت رفع نیازهای مالی خانواده او را از دیگر نیازهای زندگی مشترکتان غافل کرده واز روی عمد  نمی باشد  ؟

 آیا با خود فکر کرده اید چه نیروی عظیمی میتواند باعث شود انسانی برای  خانواده از خود بگذرد تندی ها و غرغرها را تحمل کند و تعهدی بزرگ را برای تمام عمر بپذیرد برای خوشبخت کردن...!!برای حفظ یک خانواده .. ...

هیچ اندیشه اید  که چرا مردها درباره کار ، مشکلات و احساساتشان  به ندرت با همسرانشان صحبت می کنند ؟

شاید غرور !! شاید یکدندگی و کله شقی .. شاید کمبود مقوله ای بنام احساس در درون تمام مردها ......و یا شاید هم همه چیز به قلب یک مرد باز می گردد... قلبی لبریز از دوست داشتن که  راضی نمی شود سختی ها و دردها را با کسانی که دوستشان دارد تقسیم کند ..!!در نظر مرد این یک فداکاریست که باید انجام گیرد ... هرچند که درک آن برای همسرش به سختی ممکن باشد ...

تفاوت ذاتی زن و مرد  یک امر الهیست و ازدواج  باعث میشود ضعفهای ظاهری زن و مرد تبدیل به نقاط قوت آنها در زندگی مشترک و بقای نثل بشر باشد ..

))" همه میگویند بهشت زیر پای مادران است ...کسی نگفت مادر به روی شانه های پدر ایستاده است ((!!!